چه کسی میداند من و او گم شده ایم؟
چه کسی بین من واو هزار حسرت گذاشت؟
چه کسی درک نکرد من و او ما شده ایم؟
چه کسی بغض مرا پیش دلش وا نکرد؟
عمر من در گذر است .
نکند روزی بیاید نباشد اثری از دل من؟
نکند روزی نیاید بمیرد دل من در تاب غمش؟
چه کسی حرف مرا پیش خدا شکوه نکرد؟
چه کسی بین من و او هزار صخره گذاشت؟
که نتوان فراموش کرد روز وصال رفتنش.
من و او مرده ایم. مرده یک بوسه.
ولی افسوس حصاری بین ما گشته جدا
که در ان پشت حصار غم او میخندد
ودر این پشت حصار دل من میمیرد
نظرات شما عزیزان: